کد مطلب:225235
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:220
بیان حال ابی حفص عمر بن عبدالعزیز شطرنجی از معاصرین مأمون
در مجلد نوزدهم اغانی مسطور است ابوحفص عمر بن عبدالعزیز مولی بنی العباس پدرش از موالی منصور و نامی عجمی داشت و چون ببالید و ادیب و فرهمند گردید نامش را به عبدالعزیز بگردانید و این ابوحفص در سرای مهدی با دیگر اولاد موالی او می بالید و چون یك تن از ایشان بود و ادب بیاموخت و به بازی شطرنج شوق و شعفی شدید داشت از این روی او را شطرنجی بود و چون مهدی بمرد بعلیه دختر مهدی انقطاع گرفت و همواره خدمتش را ملازمت می ورزید و چون علیه شوی و رو به سرای شوی رهسپر شد و چون علیه بازگشت وی نیز به قصر بازگشت و در مدیحه خاتون خود عرض اشعار می نمود و در آنچه او را در امور در میان او و خواهرش
[ صفحه 110]
و در میان برادرانش از خلفای روزگار اراده می رفت و پاره ای از آن اشعار را دیگرگون و بعضی را به حال خود می گذاشت و از آن جمله كه در ذیل حال علیه و اغانی او از این پیش مسطور شد «تحبب فان الحب داعیة الحب».
محمد بن جهم برمكی گوید ابوحفض شطرنجی شاعر را بدیدم از دیدارش انسانی مأنوس و مأنوس انسان نگران شدم كه چون او را بدیدی حضور ملاهی ظهورش از اندیشه عهر غایبی بازمی داشت و مجالستش از هزار گونه مصائب و تسلیت می جستند حدیثش عین انس و قربش اصل عرس جدش همه لب و لعبش همه جد و به حمال دیانت و مجد و خبرت و پاكی ذیل و اجتناب از فواحش و رذایل موصوف بود و دست هر قدح و ذمی از جناب مفاخر مآبش كوتاه وی همان كس باشد كه این اشعار را گفته است:
تحبب فان الحب داعیة الحب
و كم من بعید الدار مستوجب القرب
اذا لم فی الحب عتب و لارضا
فاین حلاوات الرسائل و الكتب
تفكر فان حدثت ان اخاهوی
نجا سالما فارجو النجاة من الحب
و اطیب ایام الهوی یومك الذی
تروع بالتحریش فیه و فی العتب
و علیه در این ابیات تغنی بساخت و چنان بود كه علیه در آن معانی كه خود اراده داشت با شطرنجی امر می فرمود تا انشاء اشعار می كرد و علیه در آن شعر تغنی می كرد و این شعر از جمله همان اشعار ابی حفص است:
عرضن للذی تحب بحب
ثم دعه یروضه ابلیس
فلعل الزمان یدنیك منه
ان هذا الهوی جلیل نفیس
صابر الحب لایصر فك فیه
من حبیب تجهم و عبوس
و اقل اللجاج و اصبر علی الجهد
فان الهوی نعیم و بؤس
عبدالله بن فضل گوید در مرض و بیماری ابوحفض شطرنجی شاعر علیه بنت مهدی كه به آن مرض بمرد به عیادت رفتم و بر بالینش بنشستم و این شعر را كه خود گفته بود به من برخواند:
[ صفحه 111]
نعی لك ظل الشباب المشیب
و نادتك باسم سواك الخطوب
السنانری شهوات النفوس
تفنی و تبقی علیها الذنوب
و قبلك داء المریض الطبیب
ففاض المریض و مات الطبیب
یخاف علی نفسه من ینوب
فكیف تری حال من لا ینوب
و از این پیش در ذیل حال هارون الرشید و خواهرش علیه به پاره ای اشعار و حالات ابی حفص اشارت رفت.